سرنوشت در هم تنیده شیعه و سنی
یكم: سه اشتراك كلان بین شیعه و سنّی
فراتر از تمامی مشتركات ریز و درشت تشیع و تسنّن در حوزههای فكری، فرهنگی و علمی، سه مقولهی مهم در این میان جایگاهی محوریتر را به خود اختصاص داده است. ویژگی این سه مشترك آن است كه توجه و تمركز بر آنها به ایجاد پیوندی انكارناپذیر، زوالناپذیر و گسستناپذیر بین شیعیان و سنّیان میانجامد. این سه اشتراك كلان از این قرار است:
۱. ورود هر دو گروه به فضای اسلام از دروازهی شهادتین: تنها معیاری كه عنوان مسلمان بودن را بر شیعیان و سنّیان قابل انطباق میكند، شهادتین است. در واقع این اولین و مهمترین نقطهی اشتراك آنها است كه هر دو را به یك اندازه وارد اسلام میكند و به آنها اعتبار مسلمانی میبخشد.
۲. هویت اسلامی: جوشیدن هویت اسلامی برای شیعه و سنی از سرچشمهی سه تلاش است؛ «انتساب به اسلام»، «افتخار به اسلام» و «اصرار بر عزت اسلام». این اشتراك مهم شیعیان و اهل سنت به دلیل دو خصلت كلانبودنش و نیز پویشی و زایشی بودن آن، ظرفیت پردامنهای را ایجاد كرده است. ظرفیتی كه میتواند از یك طرف به خاستگاهی برای ایجاد حركتهای همگرایانهی جدیتری بین شیعه و سنی باشد و از طرف دیگر، نقشی چهارچوببخش، قالببخش و كنترلبخش را نسبت به این حركتها در جهت رهیدن از تعصب ویرانگر و بازدارنده ایفا نماید.
۳. اشتراك در نقش حفظ امت اسلامی به عنوان امت: امكان و ایفای نقش برپاداری امت اسلامی و حفظ آن توسط سنی و شیعه، از دل یك منطق برمیخیزد: اولاً هر كدام جزئی از این امت هستند و ثانیاً بدون حضور و نقشآفرینی همزمان هر دو، امت قوام نمییابد و لباس وحدت بر تن نمیپوشد.
دوم: افزودهشدن یك اشتراك كلان جدید
امروزه امواج جهانیشدن بهسرعت فراگیر میشود و حوزههای مختلف را درمینوردد. مواجهه با واقعیت دنیایی كه شتابان در حال جهانیشدن است، نباید منفعلانه باشد. رویكرد انفعالی نهتنها ما را از مزیتهای دوران جدید در راه بسط اندیشههای خود محروم میسازد، بلكه به شیوهای فزاینده انزوا را در عرصههای مختلف دامن میزند. در واقع فضای جهانیشده یك بازار تعامل را پیش كشیده است كه در صورت استفادهی مناسب میتواند به گسترش اندیشهها و معارف اسلامی و برقراری وحدت اسلامی بینجامد.
به هر حال، پیدایش «وضعیتهای در هم تنیده و به یكدیگر گرهخورده» ویژگی دورهی جدید و محصول و مولود گسترش سریع و شتابان ارتباطات در سطوح مختلف است. در چرخهی این درهم تنیدگی بیسابقه، مقولات بسیاری به صورت ویژهتری گرهخوردن میان خود را به رخ میكشند. از جمله این مقولات كه به سمت درهم تنیدگی بیشتر شتاب گرفته است، مقولهی سرنوشت ملتها است.
در این میان میتوان دست كم به دو نوع «پیوستگی سرنوشتی» اشاره كرد؛ یكی پیوستهتر شدن هر چه بیشتر سرنوشت ملتها به یكدیگر در سطح جهان كه از آن میتوان به «پیوستگی جهانی در سرنوشت» یاد كرد. این نوع از پیوستگی، روندی از صیرورت و پویش ویژه را در پیش گرفته است كه باید گفت هنوز مشخصههای كامل و دقیقی از این صیرورت در دست نیست. این نوشتار به بحث از این نوع نظر ندارد، بلكه توجهش به نوع دوم پیوستگی است كه سرنوشت اقوام، ملتها و اتباع مذاهب اسلام را هدف گرفته است.
از این گونه میتوان به «پیوستگی اسلامی در سرنوشت» یاد كرد. پیدایش این پیوستگیِ رو به پیش، دلائل مختلفی دارد. قویترین این دلائل آن است كه اسلام حامل بار «تمدن تفهّمی گسترده» است؛ یعنی تمدنی كه از رهگذر اجتهاد (تلاشی تفهّمی و دارای چهارچوب، روش و منابع مشخص) صیرورت و تعامل خود را با عرصههای انسانی شكل میدهد.
سوم: بروز و نمودهای «پیوستگی در سرنوشت اسلامی»
چند صباحی است كه پدیدهی «پیوستهتر شدن سرنوشت ملتهای مسلمان به یكدیگر» اقتضائات خود یا حداقل نشانههای آن را پیاپی و همراه با روندی رو به افزایش و با چهرهای جدّی و رهای از هر گونه تعارف و تسامح به بیرون آشكار میكند. این اقتضائات را میتوان اینگونه توصیف كرد:
غیر ممكن شدن رهاسازی سرنوشت هر مذهب از سرنوشت امت: به این معنی كه شیعه و سنی دو ستونی هستند كه سقفی را برپا داشتهاند كه همانا سقف امت اسلام است. نبود یكی از این دو ستون، وضعیت سقف را به خطر میاندازد و ستون دیگر را نیز فاقد كاركرد با تمام ظرفیت خود میكند.
غیر ممكن شدن جداسازی سرنوشت اتباع هر مذهب (به عنوان بخشی از امت) از سرنوشت اتباع مذهب دیگر: اگر اقتضای اول (پیوند سرنوشت اتباع هر یك از شیعه و سنی به سرنوشت امت و اسلام) را بپذیریم، لاجرم باید به درهمتنیدگی دو سرنوشت اتباع دو مذهب شیعه و سنی اذعان كنیم.
سرایت خدشههای وارده به سرنوشت هر یك از دو بخش امت به بخش دیگر امت: اگر آسیبی از سوی بدخواهان متوجه یك بخش از امت شود -خواه آن بخش شیعه باشد یا سنی- ناخودآگاه و در كوتاهمدت یا میانمدت و قطعاً در درازمدت به طرف دیگر هم آسیب خواهد زد.
خودزنیكردن هر یك از شیعه و سنّی در صورت تلاش علیه دیگری: به این معنی كه اولاً هرگونه تحقیرِ یكی نسبت به دیگری متضمن «خودتحقیری» است. ثانیاً قداستزدایی هر یك از دیگری متضمن «قداستزدایی از خود» است. به این معنی كه مئآلاً به همینجا راه خواهد برد و به تعبیر دیگر، اجماع مركبی را در نفی قداستهای مسلمانان در عرصهی گیتی عملاً به راه خواهد انداخت. ثالثاً تلاش هر یك برای به حاشیه بردن دیگری، به حاشیه راندن امت اسلامی است كه خود مذهب تلاشكننده نیز بالتبع درون آن قرار دارد.
تلازم و تقارن «شیعههراسی» و «سنیهراسی»: تزریق ادبیات شیعههراسی و سنیهراسی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی به فضای مناسبات شیعی و سنی، از عمیقترین چهارچوبهای مفهومی و كارآمدترین برشهای فكری است كه توان بالایی را در شكستن نگاههای كلیشهای و سطحاندیشانه از یك طرف و نیز منعكس نمودن خطری را در خود جای داده كه در كمین مناسبات اسلامی نشسته است. تلازم و تقارن بین این دو مقوله در سه سطح وجود دارد:
الف) در سطح تحقق و شكلگیری بیرونی
ب) در سطح هدفگزینی؛ به این معنی كه هر دو، یك هدف را پیمیگیرند.
امروزه اسلامهراسی یكی از پدیدههای حاصل از ارادهی بدخواهان علیه اسلام است. مخاطب اسلامهراسی -كه یك پروژه است و نه یك پروسه- افكار عمومی جهانی است. كوشش دشمنان بر این است كه افكار عمومی جهانی نگاهی بدبینانه نسبت به اسلام پیدا كنند. در ذیل اسلامهراسی، زنجیرهای از هراسها جای گرفته كه همه در ارتباط با اسلامهراسی است؛ از جمله ایرانهراسی و عربهراسی. به بیان دیگر، راهبرد ایجاد هراس نسبت به اسلام همانا ایجاد هراسهایی است درون فضای امت اسلامی كه بر اساس آن، بخشی نسبت به بخش دیگر دچار هراس شدید گردد.
در این میان آن چیزی كه به عنوان حركت جدیتر در حال تعقیب است، شیعههراسی و سنیهراسی با این رویّه و برای رساندن مخاطبان به این نتیجهی نادرست است كه: شیعههراسی موطن افكار عمومی مسلمانان سنیمذهب، و سنیهراسی موطن دیدگاهها و ذهنیتهای شیعیان است. این در حالی است كه شیعههراسی و سنیهراسی دو روی یك سكهاند كه همان اسلامهراسی است. هراسهای متقابل، هركدام را به فكر سرنوشت خاص خود میاندازد. در نتیجه از این حقیقت غفلت میورزند كه سرنوشت مشتركی برای هر دو در قالب امت اسلام شكل گرفته است و اینچنین تمركز بر خردهسرنوشتها باعث ایجاد فاصلههای بزرگ میان امت اسلام از یكدیگر خواهد شد. آنچه كه به عنوان خروجی این وضعیت در دو اردوگاه شیعه و سنی اتفاق میافتد، این است كه هر دو سرنوشتشان مخدوش و معیوب خواهد شد و لذا امت اسلامی به جای این كه در مسیر رشد و نمو حركت كند، در مسیر انزوا و عدم پیشرفت جهانی قرار میگیرد.
باید اذعان كرد كه شیعههراسی و سنیهراسی دو پدیدهای است كه زمینههای داخلی به تقویت، موفقیت و فعال شدن آن مدد میرساند. اگر فعالیتها و اعمال غیر مسئولانه در هر یك از دو اردوگاه شیعه و سنّی انجام گیرد، به ایجاد یا تقویت زمینههای رشد هراس در طرف مقابل منتهی میشود.
ابعاد اسلامهراسی در غرب با گذشت زمان و در صورت عدم كنترل آن توسط مسلمانان در آینده بیشتر خواهد شد و راه آن از شیعههراسی و سنیهراسی در جامعهی اسلامی میگذرد. شیعههراسی، سنیهراسی، ایرانهراسی و عربهراسی، زنجیرههایی به هم پیوندخوردهای هستند كه همگی راه به اسلامهراسی میبرند و درون آن تعریف میشوند.
ج) در مرحلهی نتیجهبخشی؛ به این معنی كه هر یك از دو هراس (شیعههراسی و سنّیهراسی) همزمان یا با تأخیری نهچندان طولانی به هر دو گروه ضربه میزند.
صیانتكردن هر یك از دو گروه از خود در صورت كمك به دیگری برای برخوردار بودن از نشاط در فضای امت؛ به بیان دیگر، وضعیت شیعه و سنی به گونهای شده است كه هر یك از دو طرف برای این كه بتواند سرنوشت خود و اسلام را حفظ كند، باید با مراقبت تمام، وضعیتهایی را پیگیری كند كه در بخش دیگر این امت در حال رخ دادن است و بكوشد آسیبهایی را خنثی كند كه متوجه بخش دیگر اسلام است.
چهارم: چه باید كرد؟
۱. افزودن بر احساسات و تعاملات: در این شرایط باید بهسرعت به سمت افزودن بر «احساسات محبتزا» و گسترشبخشیدن به «ارتباطات تعاملساز» میان شیعه و سنّی حركت كنیم. برای تقویت احساسهای عاطفی، زمینههای پرابتكار بسیاری وجود دارد كه مهمل گذاشته شدهاند. مناسك حج در نقطهی كانونی این زمینهها قرار دارد. حج اصولاً تمرین ایجاد و تقویت هماحساسی بین مسلمانان نسبت به یكدیگر است. حج بزرگترین برنامهای است كه در اسلام به صورت معجزهآسایی تعبیه شده تا بتواند مسلمانان را مكرراً در فضایی فارغ از هرگونه تعلقات، به سمت كسب بیشترین عواطف انسانی-معنوی و گستردهترین روابط اخلاقی-الهی میان خود حركت كنند و خود را از این حیث در مسیر تحولیابی و تولدپذیری مدام قرار دهند.
نگاهی به مناسك و فرازهای حج نشان میدهد كه «احساس گمشدن در امت» از بارزترین عناصر و حالات ظهور و نمودیافته در آن است. لایه لایهی حج، صحنههای بازتولید مكرر امتگرایی و امتخواهی است؛ از طواف همگرایانه و یكسان به دور كعبه گرفته تا تمرین رَمْی دستهجمعی شیطان، از تقریر همخوان انجام واجبات گرفته تا دوریگزیدن همسان از محرّمات، از فعالیت یكسان در ظاهر گرفته تا كوششهای مشترك باطنی، همه و همه نشان میدهد كه احساسِ بودن در امت و گمشدن در آن، با حج درآمیخته و در تار و پود آن حضوری تكرارشونده به هم رسانده است.
امت در حج و با داشتن چنین رویكرد اصیلی نباید شاهد وجود هراس میان خود و نسبت به خود باشد، بلكه باید امكانات احساسیِ انباشته در حج را به سمت هراسزدایی بارور سازد.
۲. تعیین خط قرمزها در مناسبات جهان اسلام: صِرف آگاهی از خطر كافی نیست؛ باید به خشكاندن زمینههای هراسافكنیهای متقابل همت گماریم. باید مصلحت اصلی را در سرنوشت اسلام و امت اسلام متبلور ببینیم و آن را به عنوان خط قرمز و اصل اساسی لازمالرعایة در همهی فعالیتها و راهبردهای خود بدانیم. باید اذعان كنیم كه اسلام اكنون بر سر یك دوراهی بزرگ قرار گرفته كه میتواند با وحدت كلمه، بسط و نفوذ پیدا كند و فرصتهای نهفته (یا در حال تولد) در صیرورتهای جهانی را به نفع خود برای حضوری پرتكاپو، پیشرفتی خیرهكننده، قوت و قدرتی متعالی رقم زند و در مسیر انسانیسازی جامعهی جهانی و متعادل ساختن روندهای جهانی، نقش اساسی ایفا كند. در غیر این صورت نهتنها توان ایفای نقش را از دست خواهد داد، كه در مسیر انزوا نیز پیش خواهد رفت.
۳. دخالت عقلای امت: صدها امكان فكری و عملی در مقابل امت صف كشیدهاند كه میتوانند خاستگاههای مطلوبی برای حركتی همگرایانه قرار گیرند. در شرایط كنونی اقدام عقلای امت بر ایجاد كوشش متمركز و متراكم نسبت به ایجاد حسن ظن متقابل، نقطهی عطفی را در تحول در روابط شیعه و سنی شكل خواهد داد.
و صد البته اینهمه به شرط آن است كه به لوازم چنین حركتی تن دهیم. در این چهارچوب دخالت سریع عقلای شیعه و سنی به منظور عقد میثاقهای جهان اسلامی ضرورتی غیر قابل انكار پیدا كرده است و سهلانگاری در این زمینه به معنی از دست رفتن فرصتهای بزرگ است. اعادهی این فرصتها حتی اگر بعداً امكانپذیر گردد، به معنی اعادهای است كه پس از انقضای وقت و ایجاد هزینههای بسیار و كمرشكن برای امت رخ میدهد. عقلای قوم باید بر چند چیز تأكید كنند:
الف) مبنا قراردادن آیهی شریفهی «إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثمٌ»۱: عالمان در فتاوا و نخبگان در تصمیمات و ... باید به تطبیق جدی و گستردهی این آیه بر آنچه امروزه در مناسبات شیعه و سنی میگذرد، همت گمارند. اگر هراسهای موجود میان شیعه و سنی از آبشخور سوء ظن برمیخیزد، راه مقابله با آن، عمل به دستور قرآن است كه باید از بسیاری از گمانها برحذر بود.
ب) مبنا قراردادن اصل «اتَّقُوا مِنْ مَواضِعِ التُّهَمِ»۲ در تعریف و تشكیل مناسبات: بر این اساس، اجتناب هر طرف از بسیاری از امور كه او را در معرض تهمت قرار میدهد و نیز شفافسازی نگاهها و رویكردها ضرورت پیدا میكند.
ج) مبنا قراردادن آیهی شریفهی «إنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا»۳ در فضاهای رسانهای: بیگمان كلید بسیاری از تحولات، نگاهها و رویكردهای اجتماعی در دستان رسانهها قرار دارد. یكی از راههای مقابلهی جدی با راهبرد «ایجاد هراس دوجانبه»، بستن میثاق یا میثاقهایی فراگیر در سطح جهان اسلام در خصوص رسانهها است. باید خطی روشن را ترسیم كرد و فراروی رسانهها قرار داد. باید این واقعیت تلخ را كه مسلمین همهی رسانههای خود را به حال خود رها كردهاند، بر اساس آموزههای اسلام عزیز تغییر داد تا به فلاح و رستگاری رسید.
پینوشتها:
۱. سورهی مباركهی حُجرات، بخشی از آیهی ۱۲: همانا برخی گمانها گناه است.
۲. از جایگاههای تهمت و بدنامی بپرهیزید.
۳. سورهی مباركهی حجرات، بخشی از آیهی ۶: اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیك وارسی و بررسی كنید
فراتر از تمامی مشتركات ریز و درشت تشیع و تسنّن در حوزههای فكری، فرهنگی و علمی، سه مقولهی مهم در این میان جایگاهی محوریتر را به خود اختصاص داده است. ویژگی این سه مشترك آن است كه توجه و تمركز بر آنها به ایجاد پیوندی انكارناپذیر، زوالناپذیر و گسستناپذیر بین شیعیان و سنّیان میانجامد. این سه اشتراك كلان از این قرار است:
۱. ورود هر دو گروه به فضای اسلام از دروازهی شهادتین: تنها معیاری كه عنوان مسلمان بودن را بر شیعیان و سنّیان قابل انطباق میكند، شهادتین است. در واقع این اولین و مهمترین نقطهی اشتراك آنها است كه هر دو را به یك اندازه وارد اسلام میكند و به آنها اعتبار مسلمانی میبخشد.
۲. هویت اسلامی: جوشیدن هویت اسلامی برای شیعه و سنی از سرچشمهی سه تلاش است؛ «انتساب به اسلام»، «افتخار به اسلام» و «اصرار بر عزت اسلام». این اشتراك مهم شیعیان و اهل سنت به دلیل دو خصلت كلانبودنش و نیز پویشی و زایشی بودن آن، ظرفیت پردامنهای را ایجاد كرده است. ظرفیتی كه میتواند از یك طرف به خاستگاهی برای ایجاد حركتهای همگرایانهی جدیتری بین شیعه و سنی باشد و از طرف دیگر، نقشی چهارچوببخش، قالببخش و كنترلبخش را نسبت به این حركتها در جهت رهیدن از تعصب ویرانگر و بازدارنده ایفا نماید.
۳. اشتراك در نقش حفظ امت اسلامی به عنوان امت: امكان و ایفای نقش برپاداری امت اسلامی و حفظ آن توسط سنی و شیعه، از دل یك منطق برمیخیزد: اولاً هر كدام جزئی از این امت هستند و ثانیاً بدون حضور و نقشآفرینی همزمان هر دو، امت قوام نمییابد و لباس وحدت بر تن نمیپوشد.
دوم: افزودهشدن یك اشتراك كلان جدید
امروزه امواج جهانیشدن بهسرعت فراگیر میشود و حوزههای مختلف را درمینوردد. مواجهه با واقعیت دنیایی كه شتابان در حال جهانیشدن است، نباید منفعلانه باشد. رویكرد انفعالی نهتنها ما را از مزیتهای دوران جدید در راه بسط اندیشههای خود محروم میسازد، بلكه به شیوهای فزاینده انزوا را در عرصههای مختلف دامن میزند. در واقع فضای جهانیشده یك بازار تعامل را پیش كشیده است كه در صورت استفادهی مناسب میتواند به گسترش اندیشهها و معارف اسلامی و برقراری وحدت اسلامی بینجامد.
اگر هراسهای موجود میان شیعه و سنی از آبشخور سوء ظن برمیخیزد، راه مقابله با آن، عمل به دستور قرآن است كه باید از بسیاری از گمانها برحذر بود.
به هر حال، پیدایش «وضعیتهای در هم تنیده و به یكدیگر گرهخورده» ویژگی دورهی جدید و محصول و مولود گسترش سریع و شتابان ارتباطات در سطوح مختلف است. در چرخهی این درهم تنیدگی بیسابقه، مقولات بسیاری به صورت ویژهتری گرهخوردن میان خود را به رخ میكشند. از جمله این مقولات كه به سمت درهم تنیدگی بیشتر شتاب گرفته است، مقولهی سرنوشت ملتها است.
در این میان میتوان دست كم به دو نوع «پیوستگی سرنوشتی» اشاره كرد؛ یكی پیوستهتر شدن هر چه بیشتر سرنوشت ملتها به یكدیگر در سطح جهان كه از آن میتوان به «پیوستگی جهانی در سرنوشت» یاد كرد. این نوع از پیوستگی، روندی از صیرورت و پویش ویژه را در پیش گرفته است كه باید گفت هنوز مشخصههای كامل و دقیقی از این صیرورت در دست نیست. این نوشتار به بحث از این نوع نظر ندارد، بلكه توجهش به نوع دوم پیوستگی است كه سرنوشت اقوام، ملتها و اتباع مذاهب اسلام را هدف گرفته است.
از این گونه میتوان به «پیوستگی اسلامی در سرنوشت» یاد كرد. پیدایش این پیوستگیِ رو به پیش، دلائل مختلفی دارد. قویترین این دلائل آن است كه اسلام حامل بار «تمدن تفهّمی گسترده» است؛ یعنی تمدنی كه از رهگذر اجتهاد (تلاشی تفهّمی و دارای چهارچوب، روش و منابع مشخص) صیرورت و تعامل خود را با عرصههای انسانی شكل میدهد.
سوم: بروز و نمودهای «پیوستگی در سرنوشت اسلامی»
چند صباحی است كه پدیدهی «پیوستهتر شدن سرنوشت ملتهای مسلمان به یكدیگر» اقتضائات خود یا حداقل نشانههای آن را پیاپی و همراه با روندی رو به افزایش و با چهرهای جدّی و رهای از هر گونه تعارف و تسامح به بیرون آشكار میكند. این اقتضائات را میتوان اینگونه توصیف كرد:
غیر ممكن شدن رهاسازی سرنوشت هر مذهب از سرنوشت امت: به این معنی كه شیعه و سنی دو ستونی هستند كه سقفی را برپا داشتهاند كه همانا سقف امت اسلام است. نبود یكی از این دو ستون، وضعیت سقف را به خطر میاندازد و ستون دیگر را نیز فاقد كاركرد با تمام ظرفیت خود میكند.
غیر ممكن شدن جداسازی سرنوشت اتباع هر مذهب (به عنوان بخشی از امت) از سرنوشت اتباع مذهب دیگر: اگر اقتضای اول (پیوند سرنوشت اتباع هر یك از شیعه و سنی به سرنوشت امت و اسلام) را بپذیریم، لاجرم باید به درهمتنیدگی دو سرنوشت اتباع دو مذهب شیعه و سنی اذعان كنیم.
سرایت خدشههای وارده به سرنوشت هر یك از دو بخش امت به بخش دیگر امت: اگر آسیبی از سوی بدخواهان متوجه یك بخش از امت شود -خواه آن بخش شیعه باشد یا سنی- ناخودآگاه و در كوتاهمدت یا میانمدت و قطعاً در درازمدت به طرف دیگر هم آسیب خواهد زد.
تزریق ادبیات شیعههراسی و سنیهراسی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی به فضای مناسبات شیعی و سنی، از عمیقترین چهارچوبهای مفهومی و كارآمدترین برشهای فكری است كه توان بالایی را در شكستن نگاههای كلیشهای و سطحاندیشانه دارد.
خودزنیكردن هر یك از شیعه و سنّی در صورت تلاش علیه دیگری: به این معنی كه اولاً هرگونه تحقیرِ یكی نسبت به دیگری متضمن «خودتحقیری» است. ثانیاً قداستزدایی هر یك از دیگری متضمن «قداستزدایی از خود» است. به این معنی كه مئآلاً به همینجا راه خواهد برد و به تعبیر دیگر، اجماع مركبی را در نفی قداستهای مسلمانان در عرصهی گیتی عملاً به راه خواهد انداخت. ثالثاً تلاش هر یك برای به حاشیه بردن دیگری، به حاشیه راندن امت اسلامی است كه خود مذهب تلاشكننده نیز بالتبع درون آن قرار دارد.
تلازم و تقارن «شیعههراسی» و «سنیهراسی»: تزریق ادبیات شیعههراسی و سنیهراسی از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی به فضای مناسبات شیعی و سنی، از عمیقترین چهارچوبهای مفهومی و كارآمدترین برشهای فكری است كه توان بالایی را در شكستن نگاههای كلیشهای و سطحاندیشانه از یك طرف و نیز منعكس نمودن خطری را در خود جای داده كه در كمین مناسبات اسلامی نشسته است. تلازم و تقارن بین این دو مقوله در سه سطح وجود دارد:
الف) در سطح تحقق و شكلگیری بیرونی
ب) در سطح هدفگزینی؛ به این معنی كه هر دو، یك هدف را پیمیگیرند.
امروزه اسلامهراسی یكی از پدیدههای حاصل از ارادهی بدخواهان علیه اسلام است. مخاطب اسلامهراسی -كه یك پروژه است و نه یك پروسه- افكار عمومی جهانی است. كوشش دشمنان بر این است كه افكار عمومی جهانی نگاهی بدبینانه نسبت به اسلام پیدا كنند. در ذیل اسلامهراسی، زنجیرهای از هراسها جای گرفته كه همه در ارتباط با اسلامهراسی است؛ از جمله ایرانهراسی و عربهراسی. به بیان دیگر، راهبرد ایجاد هراس نسبت به اسلام همانا ایجاد هراسهایی است درون فضای امت اسلامی كه بر اساس آن، بخشی نسبت به بخش دیگر دچار هراس شدید گردد.
در این میان آن چیزی كه به عنوان حركت جدیتر در حال تعقیب است، شیعههراسی و سنیهراسی با این رویّه و برای رساندن مخاطبان به این نتیجهی نادرست است كه: شیعههراسی موطن افكار عمومی مسلمانان سنیمذهب، و سنیهراسی موطن دیدگاهها و ذهنیتهای شیعیان است. این در حالی است كه شیعههراسی و سنیهراسی دو روی یك سكهاند كه همان اسلامهراسی است. هراسهای متقابل، هركدام را به فكر سرنوشت خاص خود میاندازد. در نتیجه از این حقیقت غفلت میورزند كه سرنوشت مشتركی برای هر دو در قالب امت اسلام شكل گرفته است و اینچنین تمركز بر خردهسرنوشتها باعث ایجاد فاصلههای بزرگ میان امت اسلام از یكدیگر خواهد شد. آنچه كه به عنوان خروجی این وضعیت در دو اردوگاه شیعه و سنی اتفاق میافتد، این است كه هر دو سرنوشتشان مخدوش و معیوب خواهد شد و لذا امت اسلامی به جای این كه در مسیر رشد و نمو حركت كند، در مسیر انزوا و عدم پیشرفت جهانی قرار میگیرد.
باید اذعان كرد كه شیعههراسی و سنیهراسی دو پدیدهای است كه زمینههای داخلی به تقویت، موفقیت و فعال شدن آن مدد میرساند. اگر فعالیتها و اعمال غیر مسئولانه در هر یك از دو اردوگاه شیعه و سنّی انجام گیرد، به ایجاد یا تقویت زمینههای رشد هراس در طرف مقابل منتهی میشود.
ابعاد اسلامهراسی در غرب با گذشت زمان و در صورت عدم كنترل آن توسط مسلمانان در آینده بیشتر خواهد شد و راه آن از شیعههراسی و سنیهراسی در جامعهی اسلامی میگذرد. شیعههراسی، سنیهراسی، ایرانهراسی و عربهراسی، زنجیرههایی به هم پیوندخوردهای هستند كه همگی راه به اسلامهراسی میبرند و درون آن تعریف میشوند.
كلید بسیاری از تحولات، نگاهها و رویكردهای اجتماعی در دستان رسانهها قرار دارد. باید خطی روشن را ترسیم كرد و فراروی رسانهها قرار داد. باید این واقعیت تلخ را كه مسلمین همهی رسانههای خود را به حال خود رها كردهاند، بر اساس آموزههای اسلام عزیز تغییر داد.
ج) در مرحلهی نتیجهبخشی؛ به این معنی كه هر یك از دو هراس (شیعههراسی و سنّیهراسی) همزمان یا با تأخیری نهچندان طولانی به هر دو گروه ضربه میزند.
صیانتكردن هر یك از دو گروه از خود در صورت كمك به دیگری برای برخوردار بودن از نشاط در فضای امت؛ به بیان دیگر، وضعیت شیعه و سنی به گونهای شده است كه هر یك از دو طرف برای این كه بتواند سرنوشت خود و اسلام را حفظ كند، باید با مراقبت تمام، وضعیتهایی را پیگیری كند كه در بخش دیگر این امت در حال رخ دادن است و بكوشد آسیبهایی را خنثی كند كه متوجه بخش دیگر اسلام است.
چهارم: چه باید كرد؟
۱. افزودن بر احساسات و تعاملات: در این شرایط باید بهسرعت به سمت افزودن بر «احساسات محبتزا» و گسترشبخشیدن به «ارتباطات تعاملساز» میان شیعه و سنّی حركت كنیم. برای تقویت احساسهای عاطفی، زمینههای پرابتكار بسیاری وجود دارد كه مهمل گذاشته شدهاند. مناسك حج در نقطهی كانونی این زمینهها قرار دارد. حج اصولاً تمرین ایجاد و تقویت هماحساسی بین مسلمانان نسبت به یكدیگر است. حج بزرگترین برنامهای است كه در اسلام به صورت معجزهآسایی تعبیه شده تا بتواند مسلمانان را مكرراً در فضایی فارغ از هرگونه تعلقات، به سمت كسب بیشترین عواطف انسانی-معنوی و گستردهترین روابط اخلاقی-الهی میان خود حركت كنند و خود را از این حیث در مسیر تحولیابی و تولدپذیری مدام قرار دهند.
نگاهی به مناسك و فرازهای حج نشان میدهد كه «احساس گمشدن در امت» از بارزترین عناصر و حالات ظهور و نمودیافته در آن است. لایه لایهی حج، صحنههای بازتولید مكرر امتگرایی و امتخواهی است؛ از طواف همگرایانه و یكسان به دور كعبه گرفته تا تمرین رَمْی دستهجمعی شیطان، از تقریر همخوان انجام واجبات گرفته تا دوریگزیدن همسان از محرّمات، از فعالیت یكسان در ظاهر گرفته تا كوششهای مشترك باطنی، همه و همه نشان میدهد كه احساسِ بودن در امت و گمشدن در آن، با حج درآمیخته و در تار و پود آن حضوری تكرارشونده به هم رسانده است.
امت در حج و با داشتن چنین رویكرد اصیلی نباید شاهد وجود هراس میان خود و نسبت به خود باشد، بلكه باید امكانات احساسیِ انباشته در حج را به سمت هراسزدایی بارور سازد.
۲. تعیین خط قرمزها در مناسبات جهان اسلام: صِرف آگاهی از خطر كافی نیست؛ باید به خشكاندن زمینههای هراسافكنیهای متقابل همت گماریم. باید مصلحت اصلی را در سرنوشت اسلام و امت اسلام متبلور ببینیم و آن را به عنوان خط قرمز و اصل اساسی لازمالرعایة در همهی فعالیتها و راهبردهای خود بدانیم. باید اذعان كنیم كه اسلام اكنون بر سر یك دوراهی بزرگ قرار گرفته كه میتواند با وحدت كلمه، بسط و نفوذ پیدا كند و فرصتهای نهفته (یا در حال تولد) در صیرورتهای جهانی را به نفع خود برای حضوری پرتكاپو، پیشرفتی خیرهكننده، قوت و قدرتی متعالی رقم زند و در مسیر انسانیسازی جامعهی جهانی و متعادل ساختن روندهای جهانی، نقش اساسی ایفا كند. در غیر این صورت نهتنها توان ایفای نقش را از دست خواهد داد، كه در مسیر انزوا نیز پیش خواهد رفت.
۳. دخالت عقلای امت: صدها امكان فكری و عملی در مقابل امت صف كشیدهاند كه میتوانند خاستگاههای مطلوبی برای حركتی همگرایانه قرار گیرند. در شرایط كنونی اقدام عقلای امت بر ایجاد كوشش متمركز و متراكم نسبت به ایجاد حسن ظن متقابل، نقطهی عطفی را در تحول در روابط شیعه و سنی شكل خواهد داد.
و صد البته اینهمه به شرط آن است كه به لوازم چنین حركتی تن دهیم. در این چهارچوب دخالت سریع عقلای شیعه و سنی به منظور عقد میثاقهای جهان اسلامی ضرورتی غیر قابل انكار پیدا كرده است و سهلانگاری در این زمینه به معنی از دست رفتن فرصتهای بزرگ است. اعادهی این فرصتها حتی اگر بعداً امكانپذیر گردد، به معنی اعادهای است كه پس از انقضای وقت و ایجاد هزینههای بسیار و كمرشكن برای امت رخ میدهد. عقلای قوم باید بر چند چیز تأكید كنند:
الف) مبنا قراردادن آیهی شریفهی «إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثمٌ»۱: عالمان در فتاوا و نخبگان در تصمیمات و ... باید به تطبیق جدی و گستردهی این آیه بر آنچه امروزه در مناسبات شیعه و سنی میگذرد، همت گمارند. اگر هراسهای موجود میان شیعه و سنی از آبشخور سوء ظن برمیخیزد، راه مقابله با آن، عمل به دستور قرآن است كه باید از بسیاری از گمانها برحذر بود.
ب) مبنا قراردادن اصل «اتَّقُوا مِنْ مَواضِعِ التُّهَمِ»۲ در تعریف و تشكیل مناسبات: بر این اساس، اجتناب هر طرف از بسیاری از امور كه او را در معرض تهمت قرار میدهد و نیز شفافسازی نگاهها و رویكردها ضرورت پیدا میكند.
ج) مبنا قراردادن آیهی شریفهی «إنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا»۳ در فضاهای رسانهای: بیگمان كلید بسیاری از تحولات، نگاهها و رویكردهای اجتماعی در دستان رسانهها قرار دارد. یكی از راههای مقابلهی جدی با راهبرد «ایجاد هراس دوجانبه»، بستن میثاق یا میثاقهایی فراگیر در سطح جهان اسلام در خصوص رسانهها است. باید خطی روشن را ترسیم كرد و فراروی رسانهها قرار داد. باید این واقعیت تلخ را كه مسلمین همهی رسانههای خود را به حال خود رها كردهاند، بر اساس آموزههای اسلام عزیز تغییر داد تا به فلاح و رستگاری رسید.
پینوشتها:
۱. سورهی مباركهی حُجرات، بخشی از آیهی ۱۲: همانا برخی گمانها گناه است.
۲. از جایگاههای تهمت و بدنامی بپرهیزید.
۳. سورهی مباركهی حجرات، بخشی از آیهی ۶: اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیك وارسی و بررسی كنید
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:سرنوشت در هم تنیده شیعه و سنی, | 14:56 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
.: Weblog Themes By Pichak :.