مقدمه
پدیده <خودکشی>(Suicide) از دیدگاه علوم مختلفی چون روانشناسی، جامعهشناسی، پزشکی، جرمشناسی و حقوقجزا (کیفری) قابل تحلیل و بررسی است. از لحاظ حقوق کیفری، بحث راجع به خودکشی در حاشیه بررسیها قتلها به میان میآید. از این حیث خودکشی یا انتحار عبارت است از قتلی که فاعل جرم (قاتل)، مفعول جرم (مقتول) نیز میباشد. به عبارت دیگر، هرگاه مجنی علیه (بزه دیده) قتل، خودش قاتل باشد عمل خودکشی تحقق مییابد. در واقع خودکشی نوعی از قتل همراه با وحدت قاتل و مقتول است. براین اساس باید گفت خودکشی و به تبع آن <خودزنی>، از جمله بارزترین مواردی هستند که در آنها بزهکار و بزه دیده یک فرد واحد میباشد. بنابراین خودکشی مهمترین نوع خشونت تغییر شکل داده شده است. در این نوع خشونت، فرد مرتکب به جای اینکه دیگران را مورد حمله و تعرض قرار دهد، به زندگی و حیات خود حمله کرده و به آن خاتمه میدهد.
عمل خودکشی مختص زمان حاضر نبوده و از دورانهای بسیار قدیم تا به حال وجود داشته است؛ اما آنچه که تازگی دارد گسترش و افزایش تعداد خودکشیها میباشد. آمارهای انتشار یافته در مورد خودکشیها کامل نبوده و آن طور که باید تعداد واقعی خودکشیها را نشان نمیدهد. البته علت این امر آن است که بیمارستانها، بسیاری از خودکشیها را تحت عناوین دیگری قلمداد میکنند و به همین دلیل، بسیاری از انتحارها در آمارهای رسمی منعکس نمیشوند. نباید فراموش کرد که در زمانهای گذشته معمولا خودکشی در نیمه دوم دوران عمر انجام میگرفت، ولی در حال حاضر بیشتر مرتکبان آن جوانان هستند. مقامات ذیصلاح معتقدند بعد از مرگ ناشی از تصادفات رانندگی، خودکشی دومین عامل مرگ و میر جوانان است. 1
بررسی و مطالعه در مورد خودکشی از دیدگاه فقهی و حقوقی حائز کمال اهمیت است، زیرا این پدیده از دیدگاه شرع اسلام و قوانین جزایی دارای احکام خاصی میباشد. در بررسی فقهی خودکشی، باید آن را از منظر کتاب، سنت و اجماع مورد توجه قرار داد و ضمانت اجرای ممنوعیت این عمل را در نظام حقوقی اسلام مشخص نمود. برای بررسی خودکشی از دیدگاه حقوق کیفری نیز ابتدا باید این عمل را از منظر تاریخ حقوق کیفری و سپس حقوق جزای تطبیقی مورد مطالعه قرار داد و نهایتا به تحلیل آن در حقوق جزای داخلی (ایران) پرداخت.
مبحث اول: بررسی خودکشی از دیدگاه فقه جزایی
هرکس باید ایمان پیدا کند که حیات ودیعه و امانت الهی بوده و نقطه عزیمت اعتلاء و کمال آدمی است. خیانت در این امانت از نظر عقل و مذهب و البته اخلاق، جنایتی غیرقابل بخشش میباشد. خودکشی اهانت به خداوند متعال است و اسلام نیز به این دلیل، چنین اهانتی را نسبت به خالق تحمل نکرده و آن را گناهی نابخشودنی اعلام نموده است. 2 شریعت الهی حقوق افراد را عطیهای از جانب خداوند متعال درباره بندگان میشمارد و هرگونه تصرف و استفاده از این حقوق را که منافی و مناقص شریعت و مقاصد شارع انجام گیرد، باطل به حساب میآورد. به همین دلیل دین اسلام خودکشی را در عداد گناهان بزرگ قرار داده و مرتکب آن را مستوجب عقاب و کیفر اخروی میداند؛ زیرا حیات از جمله عطایایی است که خداوند در وجود افراد به ودیعه نهاده است و افراد بشر نمیتوانند این حق را از خود سلب کنند. 3 <ودیعه> جانشین کردن در حفظ و نگهداری میباشد (الودیعه هی استنابه فیالحفظ). 4 درباره احترام و حمایت از حق حیات و حرمت دماء، آیات متعددی در قرآن کریم وارد شده است و در تعالیم و ارشادهای پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم(ع) نیز این موضوع مورد عنایت قرار گرفته است.
گفتار اول: خودکشی از دیدگاه قرآن کریم(کتاب)
در قرآن کریم که در علم <اصول فقه> از آن به <کتاب> تعبیر میشود، آیاتی وجود دارند که حرمت خودکشی از آنها قابل استنباط هستند. صریحترین و متقنترین آیهای که در زمینه خودکشی میتواند مورد استناد قرار گیرد، ذیل آیه 29 سوره نساء میباشد که خداوند متعال میفرماید: <ولا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما> یعنی: خودتان را نکشید، به درستی که خداوند نسبت به شما مهربان است.
در کتاب <المیزان فی تفسیر القرآن> در مورد این آیه چنین آمده است: <ظاهر این جمله نهی از این است که کسی خود را بکشد، لیکن وقتی در نظر بگیریم که در کنار جمله <لاتاکلوا اموالکم بینکم> (که قسمت اول آیه فوق است) قرار گرفته که ظاهر آن این است که همه مومنین را یک واحد فرض کرده است که آن واحد دارای مالی میباشد که باید آن را از غیر طریق باطل بخورد، (بنابراین) چه بسا (از جمله <لاتقتلو انفسکم>) این معنا استفاده شود و حتی دلالت کند بر اینکه مراد از کلمه <انفس> تمامی افراد جامعه دینی میباشد و مانند جمله قبل همه مومنین فرد واحدی شدهاند به طوریکه جان هر فردی جان سایر افراد است. در نتیجه در صورت چنین اجتماعی، نفس و جان یک فرد، هم جان خود اوست و هم جان سایر افراد. پس چه خودش را بکشد و چه غیر را، خودش را کشته است و به این ترتیب جمله <ولاتقتلوا انفسکم> جملهای است مطلق که هم شامل انتحار میشود و هم شامل قتل نفس و کشتن غیر. چه بسا بتوان از ذیل آیه که میفرماید: انالله کان بکم رحیما> استفاده کرد که منظور از این قتل نفسی که از آن نهی شده است، معنایی عمومی تر باشد به طوری که هم شامل کشتن غیر شود و هم شامل انتحار و هم شامل به خطر انداختن خویش گردد و خلاصه کاری کند که منجر به کشته شدن او شود، زیرا در ذیل آیه، نهی نام برده را به رحمت خدا تعلیل کرده و فرموده : این کار را مکنید زیرا خدا به شما مهربان است، و بر کسی پوشیده نیست که چنین تعلیلی با مطلق بودن معنا سازگارتر است. بنابراین تعلیل، آیه شریفه (29 سوره نساء) معنایی وسیع پیدا میکند و همین سازگاری موید آن است که بگوییم جمله <انالله کان بکم رحیما> تعلیل است برای جمله <ولاتقتلوا انفسکم> به تنهایی. 5
در <تفسیر نمونه> در مورد ذیل آیه 29 سوره نساء آمده است: <ذیل آیه، مردم را از قتل نفس بازمیدارد و ظاهر آن به قرینه جمله <انالله کام بکم رحیما> یعنی: خداوند نسبت به شما مهربان است، نهی از خودکشی و انتحار میباشد، یعنی خداوند مهربان نه تنها راضی نمیشود دیگری شما را به قتل برساند، بلکه به خود شما هم اجازه نمیدهد که با رضایت خود، خویشتن را به دست نابودی بسپارید، در روایات اهل بیت(ع) نیز آیه فوق به همین معنی <انتحار> تفسیر شده است. >6 روایات مذکور در تفاسیری همچون <مجمع البیان لعلوم القرآن> تالیف <مرحوم امین الاسلام طبرسی> (متوفی 548 ه-. ق) و <تفسیر نورالثقلین> قابل مشاهده است.
در <تفسیر راهنما> در مورد جمله <لاتقتلوا انفسکم> چندین نوع تفسیر بیان شده است که در واقع، هر یک احکام خاصی را به وجود آوردهاند. این موارد عبارتند از: کشتن مسلمان حرام است، حرمت انتحار و خودکشی، وضو و غسل در هوای سرد با وجود خطر جانی، در حکم خودکشی است زیرا پیامبر(ص) در پاسخ سئوال از وضو و غسل در هوای سرد با وجود خطر جانی فرمود: <ولاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما، یورش مسلمانان به تنهایی بر اجتماع دشمن مشرک و خود را در معرض کشته شدن قرار دادن در حکم خودکشی است به دلیل روایتی که از امام صادق(ع) وجود دارد؛ جنگیدن بدون توان و آمادگی برای پایداری، در حکم خودکشی است به دلیل روایتی که از امام صادق(ع) در این مورد وجود دارد. 7
به هر حال همانطور که مشاهده شد، یکی از تفاسیر قطعی آیه 34 سوره نساء حرمت خودکشی میباشد. البته غیر از آیه فوق، آیه 33 سوره اسراء نیز به نوعی دلالت بر حرمت خودکشی دارد. در این آیه خداوند متعال میفرماید: <ولاتقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق> یعنی: هرگز نفس محترمی را که خداوند آن را محترم داشته و قتلش را حرام کرده نکشید مگر آنکه به حق (مستحق کشتن باشد.)
نکته مهم در مورد آیه فوق این است که عبارت <حرمالله> را هم میتوان از ریشه <حرمت> و به معنای <حرام> معنی کرد و هم میشود از ریشه <حرمت> و به معنای <احترام> دانست. به این ترتیب آیه فوق را میتوان به دو صورت معنی نمود: اول - نفسی را که خداوند ریختن خون او را حرام کرده نکشید، دوم - نفسی را که خداوند او را محترم قرار داده نکشید. 8
نکته مهم دیگری که در آیه 33 سوره اسراء قابل ذکر است کلمه <الا بالحق> میباشد. <الا> از ادات استثناء بوده و به معنی <مگر اینکه> یا <مگر> میباشد. <بالحق> نیز ناظر به موارد قصاص یا حد است. یعنی مواردی که فرد، به حق مستحق کشتن است مثل زنای محصنه یا قتل عمد. 9 برطبق عموم آیه فوق کسی مجاز نیست نفسی را که خداوند خون ریختنش را حرام کرده یا آن را محترمشمرده است، بکشد. نفس انسان نسبت به خودش نیز محترم بوده و از نظر خداوند دارای احترام شمرده میشود. بنابراین باید گفت، علاوه براینکه کشتن انسانهای دیگر به ناحق حرام میباشد، خودکشی نیز حرام است، زیرا خودکشی یک عمل ناحق است. البته شبیه مضمون آیه 33 سوره اسراء در آیه 68 سوره فرقان هم آمده است که خداوند میفرماید: <ولایقتلون النفس التی حرمالله الا بالحق> یعنی: نفس محترمی را که خداوند حرام کرده به قتل نمیرسانند مگر به حق.
در مجموع، براساس آیات قرآن کریم، خودکشی و انتحار حرام است.
گفتار دوم: خودکشی از دیدگاه احادیث، اخبار و روایات (سنت)
<سنت> از نظر شیعه، عبارت از <قول> (گفتار) یا <فعل> (کردار) یا <تقریر> (سکوت و رفتار تاییدآمیز) معصوم(ع) در امور دینی است. نقل و حکایت سنت را <روایت>، <حدیث> و <خبر> گویند. 10
در مورد خودکشی روایات و احادیث متعددی وجود دارد که برخی از آنها عبارتنداز:
- حضرت علی(ع) فرمود: <مومن ممکن است به هر نوع مرگی بمیرد، اما خودکشی نمیکند. پس کسی که بتواند خون خود را حفظ کند و با این وجود از قاتل خود جلوگیری نکند تا کشته شود، قاتل خود خواهد بود. >11
- امام باقر(ع) فرمود: <به درستی که مومن به هر بلایی مبتلا میشود و به هر قسم مردنی میمیرد، جز اینکه او خود را نخواهد کشت. >12
- امام صادق(ع) فرمود: <کسی که عمدا خود را بکشد، برای همیشه در آتش جهنم خواهد بود؛ چون خدای تعالی فرموده است: <ولاتقتلوا انفسکم انالله کان بکم رحیما و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما فسوف نصلیه نارا و کان ذلک علیالله یسیرا> یعنی: خودتان را نکشید، همانا خداوند نسبت به شما مهربان است و هرکس از روی دشمنی و ستمگری چنین کاری کند [یعنی خود را آلوده خوردن اموال دیگران به ناحق سازد و یا دست به انتحار و خودکشی بزند] پس او را به زودی در آتش دوزخ درآوریم و این کار برایخدا آسان است. >13
- در <تفسیر عیاشی> تالیف <محمدبن مسعود سمرقندی> آمده است: حسن بن زید از پدرش از علیبن ابیطالب(ع) روایت کرد که فرمود: <من از رسول خدا(ص) از مساله جبیره14 پرسیدم سئوالم این بود که صاحب این جبیره چگونه وضو بگیرد و اگر جنب شد چگونه غسل کند؟ حضرت فرمود: همین مقدار کافی است که دست خود را که به آب وضو و غسل تر شده است برروی جبیره بکشد، هم در وضو و هم در جنابت. عرضه داشتم: حال اگر این ماجرا در هوای سرد و یخبندان اتفاق بیفتد و صاحب جبیره از ریختن آب بربدن خود بترسد، چه باید کرد؟ پیامبر(ص) در پاسخ من این آیه را قرائت کردند: ولاتقتلوا انفسکم انالله کان بکم رحیما؛ یعنی خودتان را نکشید همانا خداوند نسبت به شما مهربان است. >15
همانطور که مشهود است، براساس روایات و اخبار معصومین(ع) خودکشی جایز نیست.
در کتب روایی، احادیث متعددی وجود دارند که براساس آنها یک فرد مومن، استوار و محکم و در عین حال انعطافپذیر است. در واقع، انسان مومن به هیچوجه در مقابل مشکلات کمر خم نمیکند و هرگز در برابر حوادث ناگوار روزگار تن به خودکشی نمیدهد. امام صادق(ع) فرمود: <المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف> یعنی: مومن مثل کوه استوار است، هیچ مصیبتی او را تکان نمیدهد. در حقیقت، هرچه باران و برف ببارد و هرچه طوفان شدید باشد، کوه از جای خود تکان نمیخورد. مومن نیز همچون کوه پابرجاست و هیچ حادثه و مصیبتی او را دگرگون نمیکند. همچنین امام صادق(ع) در روایت دیگری فرمودند: <المومن کالسنبله> یعنی: مومن مثل شاخه گندم میباشد. بدیهی است که شاخه گندم قابل انعطاف بوده و هر قدر که باد تند و شدید باشد، نمیتواند آن را از ریشه درآورد. 17
جمع بین دو حدیث فوق چنین میشود که مومن درحالی که مثل شاخه گندم انعطافپذیر است، همچون کوه نیز پابرجاست. بنابراین انسان مومن هرگز خودکشی نمیکند، زیرا همیشه به رحمت و کمک خداوند متعال امیدوار بوده و همواره در کارها <متوکل> میباشد و همانطور که خداوند فرموده است: <انالله یحب المتوکلین> یعنی: به درستی که خداوند توکلکنندگان را دوست دارد. (آیه 159 سوره آلعمران)
ادامه دارد ...
پینوشتها:
1- پرفیت، آلن: پاسخهایی به خشونت، مترجم، مرتضی محسنی، تهران: انتشارات گنج دانش، چاپ اول، 1378، ص 73-. 72
2- کینیا، مهدی: مبانی جرمشناسی، ج 1، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هفتم، 1384، ص . 454
3- اردبیلی، محمدعلی: حقوق جزای عمومی، ج 1، تهران، نشر میزان، چاپ اول، 1379، ص . 72
4- شهید ثانی، زینالدین بن علی: تحریرالروضه فیشرح اللمعه، گردآوری: علیرضا امینی و محمدرضا آیتی، ج 2، قم: انتشارات طه، چاپ ششم، 1383، ص . 259
5- طباطبایی، محمدحسین: المیزان فیتفسیرالقرآن، مترجم: محمدباقر موسوی، ج 4، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1363، ص 506-. 505
6- مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از محققان: تفسیر نمونه، ج 3، قم: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و چهارم، 1375، ص . 356
7- هاشمی رفسنجانی، اکبر و جمعی از محققان: تفسیر راهنما، ج 3، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1373، ص 353-. 351
8- آقایی، محمدعلی: آیات الاحکام حقوقی <مدنی - کیفری>، تهران: انتشارات خط سوم، چاپ دوم، 1381، ص . 135
9- همان منبع، همان صفحه.
10- محمدی، ابوالحسن: مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ شانزدهم، 1382، ص . 167 برخی از محققان خبر را اعم از حدیث دانسته و معتقدند خبر نقل سنت از پیامبر و غیر اوست، اما حدیث صرفا مربوط به نقل سنت از پیامبر میباشد. روایت را نیز عمدتا به معنای حدیث میدانند. ر. ک. اولیائی، مصطفی: تحول علم حدیث، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1378، ص 8-. 7
11- شیخ حرعاملی: وسائلالشیعه الی تحصیل المسائل الشرعیه، کتاب القصاص، باب ؛ 5 به نقل از عبدالحسین دستغیب: گناهان کبیره، ج 1، تهران: انتشارات یاسر، بیتا، ص . 118
12- کلینی، محمدبن یعقوب: اصول کافی؛ به نقل از عبدالحسین دستغیب: ماخذ پیشین، ص . 119
13- طباطبایی، محمدحسین: ماخذ پیشین، ص . 509
14- جبیره باندی است که روی دست و پای شکسته یا آسیب دیده میبندند.
15- طباطبایی، محمدحسین: ماخذ پیشین، ص 509-. 508
16- مظاهری، حسین: اخلاق در خانه <فضائل و رذائل اخلاقی>، قم: نشر اخلاق، چاپ نهم، 1382، ص 103-. 102
17- همان، ص . 103
دربخش نخست این نوشتاردرباره خود کشی ازدیدگاه کتاب وسنت بحث شد. اکنون بخش دوم رامیخوانیم.
گفتار سوم: خودکشی از دیدگاه فقها (اجماع)
<اجماع> بنابر تعریف اصولیین شیعه عبارت است از اتفاق جماعتی (که منظور مجتهدین مذهب اسلام است)، که اتفاق آنها کاشف از رای معصوم باشد برامری از امور دینی. اجماع را دلیل مستقلی در عداد سایر ادله استنباط احکام مانند کتاب و سنت دانستهاند. البته باید توجه داشت که گاهی از کتاب یا سنت دلیلی برای اثبات حکم مسالهای وجود دارد (همچون خودکشی و انتحار) و در نتیجه، همه فقها برآن حکم اتفاق نظر پیدا میکنند و به اصطلاح <اجماع> تحقق مییابد. ولی گاهی چنین نیست و دلیلی برای اثبات حکم مساله وجود ندارد و با این حال <اجماع> به وجود آمده است.
اجماع نوع دوم ارزش اثباتی بیشتری دارد و در این صورت به درستی میتوان آن را در شمار ادله دیگر استنباط احکام ذکر کرد. اما اجماع نوع اول را که <اجماعمدرکی> مینامند، نمیتوان دلیلی مستقل از ادله دیگر استنباط احکام دانست، زیرا فرض این است که مستند حکم مساله، کتاب یا سنت است. 18 اجماعی که بین فقها در مورد حرمت خودکشی وجود دارد نیز از نوع <اجماع مدرکی> میباشد، زیر اصل حکم حرمت انتحار در کتاب و سنت اثبات شده است. با این حال، ذکر بعضی از اقوال علمای شیعه در مورد خودکشی لازم به نظر میرسد.
ملامحمدباقر مجلسی (متوفی 1111 ق) پس از نقل حدیثی از امام علی(ع) که فرمودهاند: <مسلمان به هر بلایی گرفتار میگردد و با هر مرگی از دنیا میرود غیر از خودکشی. پس کسی هم که قدرت داشته باشد جان خود را حفظ کند و این کار را نکند، خودکشی کرده است.> مینویسد: <کسی که با حربه یا سم یا اعتصاب غذا یا نخوردن دارویی - که میداند برای او مفید است - جان بدهد، خودکشی کرده است.>19
شیخ محمدحسن نجفی اصفهانی ملقب به <صاحب جواهر> (متوفی 1266. ق) در کتاب ارزشمند <جواهر الکلام فی شرح شرایعالاسلام> مینویسد: <خودکشی برای رهایی از رنج و فشار شدید ناشی از تشنگی و گرسنگی که ممکن است به مرگ انجامد، جایز نیست.>20
شاید از نظر عدهای، خودکشی در فرض فوق نوعی از <اضطرار> باشد؛ لیکن چنین بحثی منتفی است، زیرا عمل ارتکابی متناسب با خطر موجود نبوده و برای دفع آن نیز ضرورت ندارد. 21
نکته مهم این است که برخی از محققان، با توجه به قاعده فقهی <الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم> یعنی: مردم براموال خود و جان خویش مسلط هستند، در حرمت خودکشی تشکیک کردهاند. در پاسخ این مطلب باید گفت که قاعده مذکور بدون کلمه <انفسهم> صحیح میباشد و در غالب کتب معتبر <قواعد فقه> شیعه نیز قاعده فوق که به <قاعده تسلیط> معروف است به صورت <الناس مسلطون علی اموالهم> آمده است. بنابراین در قاعده تسلیط، کلمه <انفسهم> وجود ندارد. 22
از طرف دیگر، باید توجه داشت که حتی اگر کلمه <انفسهم> را در قاعده تسلیط داخل بدانیم و ذکر آن را لازم فرض کنیم، باز هم توجیه اباحه خودکشی براساس آن امکانپذیر نیست؛ چرا که میدانیم قاعده تسلیط تا جایی اجرا میشود که ضرری متوجه کسی یا حقی نباشد. در واقع <قاعده لاضرر> که براساس حدیث نبوی <لاضرر و لاضرار فیالاسلام>23 (ضرر و زیان رساندن در اسلام وجود ندارد) به وجود آمده است، همواره در امور مدنی برقاعده تسلیط حکومت دارد. 24 از دیدگاه فقهی <ضرر> هم شامل <مال> میشود و هم شامل <نفس> میگردد. به این ترتیب، از آنجایی که خودکشی نوعی ضرر است، اسلام نیز انجام آن را هرگز مجاز نمیشمارد. مضافا اینکه براساس قاعده فقهی <کلما اضر بالبدن فهو حرام>، هر چیزی که به بدن ضرر برساند حرام است. 25 خودکشی نیز کاملترین نوع ضرر رساندن به بدن بوده و از این نظر، قطعا حرام میباشد.
گفتار چهارم: ضمانت اجرای ممنوعیت خودکشی در نظام حقوقی اسلام
ضمانت اجرای ممنوعیت خودکشی در نظام حقوقی اسلام، برپایههای اصول و مبانی عقیدتی و اخلاقی استوار است، زیرا مومنین و کسانی که اعتقادات مذهبی کاملی دارند، میدانند که حاکمیت مطلق برجهان و انسان در ید خداوند بوده و اوست که انسان را به سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است و انسان نمیتواند این حق خدادادی را ازخود سلب کند. براساس مبانی فکری و عقیدتی اسلام، فرد مومن در زندگی اجتماعی و در برخورد با مسائل و مشکلات روزمره، هیچگاه از لطف و مرحمت پروردگار نا امید نمیشود و همواره به تلاش و کوشش خود برای غلبه برمشکلات ادامه میدهد. 26 فرد مومن همیشه به خداوند متعال توکل میکند و بنابر آیه 3 سوره طلاق: <و من یتوکل علیالله فهو حسبه> یعنی: هرکس بر خدا توکل کند، پس خداوند او را کفایت میکند.
براساس آیات و روایات، اگر افرادی پیدا شوند که آگاهانه دست به خودکشی بزنند، از آنجایی که برخلاف اوامر الهی، حیات خود را سلب کردهاند، بیایمان از دنیا خواهند رفت. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که ضمانت اجرای خودکشی در شریعت اسلام امری اخلاقی، درونی و دینی است و همین امر باعث گردیده که در طول تاریخ، آمار خودکشی در بین مسلمانان نادر بوده و قابل مقایسه با آمار خودکشی سایر ملل نباشد. 27 اما به هرحال همواره عدهای از مسلمانان نیز یافت شدهاند که عمل خودکشی را انجام دادهاند. بنابراین دانستن حکم فقهی این قبیل خودکشیها بسیار مهم است.
به طور کلی از دیدگاه فقهی <جنایت برخود> به دو نوع تقسیم میشود: 1- جنایت برخود به صورت عمد، 2- جنایت برخود به صورت غیرعمد.
الف: جنایت برخود به صورت عمد
هرگاه کسی عمدا مرتکب قتل خود شود و به اصطلاح خودکشی و انتحار کند، نه دیه بروی تعلق میگیرد و نه کفاره و این مسئله مورد اتفاق همه فقهای شیعه است. اما از اهل سنت، <محمدبن ادریس شافعی> (متوفی 204. ق) معتقد است که کفاره تعلق میگیرد و آن را از میراث (ترکه) فردی که خودکشی کرده میدهند. دلیل شیعه در این مورد، اصل برائت ذمه است، زیرا اشتغال ذمه به دلیل نیاز دارد. (شیخطوسی: خلاف، ج 3، ص 148) اگر گفته شود دلیل اشتغال، آیه شریفه <و من قتل مومنا خطا فتحریر رقبه...>
[یعنی: و هرکس مومنی را به صورت خطایی به قتل رساند پس باید بردهای را آزاد کند (آیه 92 سوره نساء)] است چرا که اطلاق این آیه، قتل نفس خود را هم شامل میشود؛ در پاسخ گفته میشود: این اطلاق منصرف است به کشتن فرد دیگری و شامل خودکشی نمیگردد. پس انصراف28 مانع تمسک به اطلاق آیه است. 29
ب: جنایت برخود به صورت غیرعمد
چنانچه جنایت برخود به صورت خطا انجام پذیرد، مثلا کسی از فراز درخت یا کوهی فرو افتد یا مواد منفجره دردستش منفجر شود و به سبب این قبیل حوادث، مقتول یا مجروح گردد، خونش به هدر رفته و <عاقله>30 (بستگان ذکور نسبی پدری یا پدری و مادری) مسئول دیه او نمیباشند. <ابوحنیفه نعمان بن ثابت> (متوفی 150. ق) و یارانش و همچنین <شافعی>، <ربیعه>، <مالک بن انس> (متوفی 179. ق) و <ثوری> همه برهمین عقیدهاند. اما کسانی هم گفتهاند که در این مورد، دیه برعهده عاقله است و اگر کسی به خطا دست خود را قطع کند، عاقله دیه دست او را به وی میدهند. همچنین هرگاه به سبب سانحهای، فردی خود را به هلاکت افکند، عاقله او دیه وی را به وارثانش میدهند و <اوزاعی>، و <احمدبن حنبل> (متوفی 241. ق) و <اسحاق> براین عقیدهاند.
البته دلیل شیعه در این مورد برعدم ضمان عاقله، اصل برائت ذمه است، زیرا برای مسئولیت عاقله در این مورد، دلیل معتبری وجود ندارد. مضافا اینکه روایت شده است: عوف بن مالک اشجعی در یکی از جنگها، شمشیری را به سوی یک مشرک پرتاب کرد که به خطا، خود عوف را به قتل رساند. یاران پیامبر(ص) از نماز خواندن برجنازه وی امتناع ورزیدند و گفتند که جهاد عوف باطل است. چون پیغمبر از این ماجرا آگاهی یافت، فرمود: <عوف، مجاهد و شهید مرده است.> در این مورد، اگر دیه برعهده عاقله بود قطعا پیامبر در موضع حاجت به بیان، سکوت نمیفرمود و حکم را صریحا ذکر میکرد. (شیخ طوسی: خلاف، ج 3، ص 143، مسئله 107)31
البته علت امتناع یاران پیامبر(ص) از خواندن نماز برجنازه عوف بن مالک این بود که از نظر فقهی، شرکت در مراسم عزاداری کسی که خودکشی کرده است، اگر به منزله تایید و تصدیق یا ترویج عمل او باشد جایز نیست، اما چنانچه تایید و تصدیق یا ترویج خودکشی نباشد بدون اشکال میباشد.
گفتار پنجم: اکراه برخودکشی
اگر کسی به دیگری فرمان دهد که خود را بکشد و او خودکشی نماید، چنانچه مامور، کودک غیرممیز باشد، آمر را قصاص میکنند، زیرا او قاتل عمد به حساب میآید؛ لیکن اگر مامور، صغیر ممیز و یا کبیر باشد، آمر قصاص نمیشود، زیرا در این حالت نمیتوان قتل را به آمر مستند دانست، بلکه به خود مقتول مستند است. البته حکم مذکور در صورتی است که قاتل، مختار باشد و یا اگر مورد تهدید قرار گرفته، تهدید به کمتر از قتل یا به خود قتل باشد. اما اگر تهدید به چیزی بیشتر از قتل باشد، مثل اینکه آمر بگوید: خود را بکش و الا تو را قطعه قطعه خواهم کرد، در این صورت خودکشی جایز خواهد بود؛ زیرا در این حالت مانعی از شمول ادله اکراه نخواهد بود. از این رو به موجب ادله اکراه، حرمت قتلنفس از بین خواهد رفت. 32
اینک باید دید که آیا در فرض اخیر، میتوان به ثبوت قصاص براکراه کننده حکم کرد؟ به نظر <صاحب مبانی تکمله المنهاج> پاسخ منفی است، زیرا اکراه فرد برکشتن خود و تهدیدا و به نوعی از قتل که سختتر از کشتن خویش به دست خود است، موجب خروج مکره (فرد اکراه شده) از اختیار نمیشود و وی با انتخاب خود، به جهت احتراز از مرگی شدیدتر و دشوارتر، خود را کشته است. بنابراین، قتل طبعا به خود او مستند است نه به آمر و مکره (اکراهکننده)؛ از این رو وجهی برای ثبوت قصاص براکراهکننده نیست؛ مانند حالتی که فردی بداند که اگر خود، خویشتن را نکشد به دست فردی دیگر به شکلی سختتر کشته میشود، آن گاه ناگزیر دست به خودکشی بزند که در اینجا بیتردید نمیتوان قتلش را به دیگری مستند کرد، بلکه خود، عامل قتل خویش محسوب میشود. البته این ادعا که در این فرض، سبب اقوی از مباشر است، مردود میباشد زیرا دلیلی برتقدم سبب اقوی از مباشر وجود ندارد، چرا که ملاک در باب قصاص این است که قتل عرفا به چه کسی مستند میباشد و بدیهی است که در محل سخن، به هیچوجه نمیتوان آن را به مکره (اکراهکننده) و تهدیدکننده مستند دانست. 33
مبحث دوم: بررسی خودکشی از دیدگاه حقوق کیفری (جزا)
برای بررسی خودکشی ازدیدگاه حقوق کیفری، ابتدا باید این عمل را از منظر تاریخ حقوق کیفری و سپس حقوق جزای تطبیقی مورد توجه قرار داد و نهایتا به تحلیل آن در حقوق جزای داخلی (ایران) پرداخت.
گفتار اول: خودکشی از دیدگاه تاریخ حقوق کیفری
خودکشی، پدیدهای است که همواره در طول تاریخ و در کشورها و ملل مختلف وجود داشته است. البته در قدیمالایام اکثر ملتها نه تنها خودکشی را جرم نمیدانستند، بلکه در پارهای از موارد نیز از آن به عنوان یک عمل افتخارآمیز یاد میکردند. خودکشیهای معروفی همچون خودکشی <کلئوپاترا> ملکه زیبای مصر که سزار را شیفته خود کرده بود و به طرز جالبی ماری را به گزیدن خود واداشت34 و همچنین خودکشیهای ژاپنیهای عصر ساموراییها که <هاراگیری> نامیده میشد، از نوع خودکشیهای افتخارآمیز میباشند. در مورد <هاراگیری> باید گفت که وقتی شرافت و مردانگی یک سامورایی خدشهدار میشد، او باید <هاراگیری> میکرد و در غیر این صورت مایه ننگ خود و خانوادهاش محسوب میگشت. 35
خودکشیهای معروف به <اینویت> (Inuit) و <ساتی> (Suttee) نیز جزء خودکشیهای تهورگرایانه و افتخارآمیز محسوب میشدند. در مراسم <اینویت> پیرمردان اسکیمو هنگامی که نمیتوانستند در تامین معاش خانواده شرکت کنند، از گروه جدا شده و به گوشهای میرفتند تا بمیرند. 36 در مراسم <ساتی> هم که یک سنت دیرین در هندوستان بود، زنان بیوه خود را روی جسد شوهرانشان درمیان تلی از هیزم میانداختند و زنده زنده می سوختند. <سزارلمبروزو> (1909 - 1835 م) - موسس علم جرمشناسی و از جمله بنیانگذاران مکتب <تحققی حقوق جزا> (مکتب اثباتی یا تحصلی) - در کتاب معروف خود به نام <انسان جنایتکار> موارد متعددی از این نوع خودکشیهای موسوم به ساتی را بیان داشته است. 37 نمونههای دیگری از خودکشیهای افتخارآمیز را نیز میتوان در روم و یونان باستان جستجو کرد. به طور مثال، هنگامی که همسر <بروتوس> (که جزء عاملان قتل جولیوس سزار بود و سرانجام توسط یکی از دوستانش و با درخواست خودش با نوعی از اتانازی کشته شد) را که در صدد خودکشی بود از این عمل بازداشتند، او به منظور پیوستن به شوهر خود، چند قطعه آتش را بلعید و به این صورت خود را کشت. 38 همسر <هکتور> - پسر فرمانروای شهر <تروا> - هم پس از مرگ شوهرش توسط <آشیل>، در کنار جسد شوهرش که برطبق مراسم مذهبی در حال سوزانده شدن بود، با خنجر پهلوی خود را درید و خودکشی کرد.
در یونان قدیم امکان داشت که مرتکبین جرایم مهم، حتی پس از مرگ نیز تحت تعقیب و محاکمه قرار گیرند، مثلا مقرر بود که هرگاه کسی خودکشی نماید، دست وی قطع شده و در جای دیگری دفن شود. <افلاطون> (347 - 428 قبل از میلاد) - فیلسوف بزرگ یونانی که شاگرد <سقراط> و استاد <ارسطو> بود - معتقد بود: <کسی که انتحار مینماید باید در زمین دورافتاده، خشک و سخت و بدون هیچگونه تشریفات به خاک سپرده شود.>39
گفته میشود در برههای از تاریخ یونان، خودکشی در بین زنان بسیار رایج شده بود و تمام تلاشهای حکومت وقت نیز برای جلوگیری از این نوع خودکشیها به نتیجهای نرسیده بود. سرانجام حکومت وقت چاره را در آن دید که مقرر دارد: جسد زنانی که خودکشی کردهاند به صورت عریان در معرض دید عموم قرار گیرد و این کیفر، مجازات خودکشی زنان تلقی میگشت. همین مجازات نیز سبب شد که تعداد خودکشی زنان یونانی به شدت کاهش یابد.
در روم قدیم، در قرون اول و دوم میلادی از محاکمه یا مجازات مردگان خودداری میکردند. ولی بعدها موضوعی پیش آمد که موجب گردید معافیت تعقیب مردگان از بین برود. موضوع از این قرار بود که در آن ایام مرسوم بود که هرگاه کسی محکوم به مرگ میشد، اموالش نیز به نفع دولت ضبط میگردید.
بنابراین بعضی از محکومان به مرگ، برای جلوگیری از ضبط اموالشان به وسیله دولت، در مواقعی که احساس خطر میکردند، درصدد انتحار برمیآمدند تا بدین وسیله دولت را از ضبط اموالشان پس از مرگ بازدارند. دولت روم نیز برای جلوگیری از این امر، در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم میلادی مقرر داشت: وصیتنامه کسانی که از ترس مجازات، خودکشی مینمایند محکوم به بطلان است و به علاوه، اموال این درگذشتگان هم باید به نفع دولت ضبط گردد. 40 سرانجام در قرن ششم میلادی <ژوستینین> - امپراطور روم - مقرر داشت کسی که خودکشی مینماید باید مجازات شود و ازدواج با بیوه چنین فردی موجب ننگ و سرافکندگی میباشد. نحوه مجازات انتحارکننده هم به این صورت بود که جسد او را روی چهارچرخه به پشت خوابانیده و در شهر به معرض نمایش میگذاشتند و سپس جسد را به زبالهدانی میانداختند. 41
ادامه دارد...
پینوشتها:
18- محمدی، ابوالحسن: ماخذ پیشین، ص 191.
19- حاج شیخ عباس قمی (محدث قمی): سفینهالبحار، ج 2، ص ؛ 407 به نقل از مصطفی زمانی، پیمان زناشویی، قم: انتشارات مهدی یار، چاپ اول، 1384، ص 30-29.
20- نجفی اصفهانی، محمدحسن: جواهرالکلام فیشرح شرایعالاسلام، ج 1، ص 51.
21- برای مطالعه در مورد حالت اضطرار ر. ک. شریفی خضارتی، امیر: مقاله <ضرورت یا اضطرار در حقوق کیفری>، روزنامه اطلاعات، 27/10/86 - 4/11/86 - 11/11/86، شمارههای 24108- 24113 -24119.
22- ر. ک. شریفی خضارتی، امیر: مقاله <قتل از روی ترحم>، روزنامه اطلاعات، 20/4/87 - 27/4/87، شمارههای 24238 - 24243.
23- قاعده <لاضرر> دارای تواتر معنوی است. <متواتر معنوی> خبری است که با الفاظ مختلف به طور متواتر نقل شده است ولی همه آنها مفید یک معنا باشند. اخباری که درباره <لاضرر> رسیدهاند احادیث متواتری از حیث معنا هستند، ولی الفاظ آنها مختلف است چنانکه در خبری داریم <لاضرر ولاضرار علی مومن> و در روایت دیگری آمده است <لاضرر و لاضرار فیالاسلام.> البته احادیثی در مورد <لاضرر> به مضامین دیگر نیز وارد شدهاند. به هرحال شان نزول این قاعده مربوط به سخن پیامبر(ص) در مورد اذیت و آزارهای سمره بن جندب> است. <سمره بن جندب> در جوار خانه یک مرد انصاری درخت خرمایی داشت که راه رسیدن به آن درخت از داخل ملک مرد انصاری بود. او برای سرکشی به درخت مجبور بود از خانه مرد انصاری عبور کند و این کار باعث مزاحمت مکرر بود. سرانجام عرصه به صاحب خانه تنگ شد و به سمره بن جندب گفت: تو بدون اذن و اطلاع وارد منزل من میشوی، در حالی که ممکن است اعضاء خانواده من وضعیت مناسبی نداشته باشند. پس از این به بعد برای عبور اجازه بگیر. اما سمره بن جندب گفت: چون راه درخت من از خانه توست پس نیازی به اجازه ندارم. مرد انصاری ناچارا به پیامبر(ص) شکایت کرد. پیامبر(ص) به سمره فرمود: از این درخت دست بردار و من به ازای آن درخت دیگری با همین اوصاف به تو میدهم. سمره قبول نکرد. پیامبر(ص) فرمود: به جای این درخت، درختی در بهشت به تو میدهم. باز هم سمره قبول نکرد. پیامبر هم فرمود: <انک رجل مضار و لاضرر و لاضرار علی مومن> (تو مرد ضرر زنندهای هستی و به مومن کسی نباید ضرر بزند) و سپس دستور داد که آن درخت را بکندند و نزد سمرهبن جندب بیاندازند. طوبایی، محمدحسن: جزوه درس <قواعد فقه1>، دوره کارشناسی حقوق دانشگاه آزاد اسلامی - واحد تهران مرکزی، دانشکده حقوق، سال تحصیلی 84-1383، ص 36-35.
24- محمدی، ابوالحسن: ماخذ پیشین، ص350.
25- علی احمدی، حسین: جزوه درس <قواعد فقه2>، دوره کارشناسی حقوق دانشگاه آزاد اسلامی - واحد تهران مرکزی - دانشکده حقوق، سال تحصیلی 85-1384، ص. 18
26- ولیدی، محمدصالح: حقوق جزای اختصاصی <جرایم علیه اشخاص>، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم، 1380، ص 141.
27- همان منبع، همان صفحه.
28- منظور از <انصراف> در علم <اصول فقه> این است که ذهن از معنایی روی برگرداند یا بدان متوجه شود. انصراف بر چند قسم بوده و برخی از محققان اقسام آن را تا ده مورد گفتهاند، اما مهمترین آنها عبارتند از: انصراف بدوی یا ابتدایی و انصراف ناشی از کثرت استعمال لفظ در بعضی از مصادیق. ر. ک. محمدی: ابوالحسن: ماخذ پیشین، ص. 136
29- گرجی، ابوالقاسم و دیگران: دیات، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1382، ص79 - 78.
30- برای مطالعه در مورد عاقله ر. ک. شامبیاتی، هوشنگ: حقوق جزای عمومی، ج 2، تهران: انتشارات مجد - ژوبین، چاپ یازدهم، 1382، ص 155 - 147.
31- گرجی، ابوالقاسم و دیگران: ماخذ پیشین، ص 79.
32- موسوی خویی، سیدابوالقاسم: مبانی تکمله المنهاج، ج2، ص ؛ 17 به نقل از ابوالقاسم گرجی و دیگران: حدود، تعزیرات و قصاص، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1381، ص 136.
33- همان منابع، همان صفحات.
34- ولیدی، محمدصالح: ماخذ پیشین، ص 139.
35- <هاراگیری> گاهی به صورت فردی و گاهی نیز در حضور سایر اشخاص بود. در هاراگیری فردی <سامورایی> شکم خود را با خنجر میدرید. هاراگیری در حضور سایر اشخاص نیز دارای آداب خاصی بود. از جمله اینکه پارچه سفیدی به دور شکم هاراگیریکننده بسته میشد و شخص دیگری هم با شمشیر در بالای سر او قرار میگرفت. در سال 1965 کارگردان نامدار ژاپن <ماساکی کوبایاشی> فیلمی تحت عنوان <هاراگیری> ساخت. این فیلم با بازی <توشیرو میفونه> جزء آثار ماندگار سینمای ژاپن و جهان است.
36- صدیق سروستانی، رحمتالله: آسیبشناسی اجتماعی(جامعهشناسی انحرافات اجتماعی) ، تهران: انتشارات سمت، چاپ اول، 1386، ص 150.
37- کینیا، مهدی: ماخذ پیشین، ص. 43.
38- همان، ص 436.
39- محسنی، مرتضی: دوره حقوق جزای عمومی <مسئولیت کیفری>، تهران: انتشارات گنج دانش، چاپ اول، 1376، ص 8.
40- همان، ص 9 - 8.
41- همان، ص 9.
در بخش پیشین این نوشتار درباره خودکشی از دیدگاه فقها و ضمانت اجرایی ممنوعیت خودکشی در نظام حقوقی اسلام بحث شد. اکنون بخش سوم را میخوانیم.
با ظهور دین مسیح در اروپا، خودکشی ممنوع شده و مخالف مذهب و اخلاق معرفی گردید و مرتکب آن به عنوان مجازات از تشریفات مذهبی <تشییع و دفن جنازه> محروم شد. 42 نمونه این امر را میتوان در نمایشنامه <هملت> اثر <ویلیام شکسپیر>- که از روی یک ماجرای واقعی که در کشور دانمارک اتفاق افتاده بود، نوشته شده است- مشاهده کرد. وقتی <اوفلیا> که دختر یکی از سران مملکتی است خودکشی میکند، از نظر دین مسیح و کلیسا از تشریفات مذهبی دفن اموات محروم میگردد، لیکن به دلیل نفوذ و قدرت خانوادهاش، شبانه با تشریفاتی اندک به خاک سپرده میشود. در واقع، کشیشها که مخالف اجرای مراسم مذهبی برای <اوفلیا> بودند، فقط به دلیل درباری بودن خانواده او حاضر به اجرای تشریفات و مراسم مذهبی دفن اموات، هر چند به صورت اندک و مخفیانه شدند.
در نتیجه تاثیر مذهب روی عرف، مقررات عرفی قبل از انقلاب در فرانسه، خودکشی را نهی کرد. 43 حتی <لویی چهاردهم>- پادشاه فرانسه- در فرمان بزرگ سال 1670 میلادی مقررات خاصی را در مورد محاکمه اجساد و یادبود آنها مقرر نمود و مجازاتهایی نیز برای مجرمینی که خودکشی میکردند یا در دوئل به قتل میرسیدند یا نسبت به مملکت و پادشاه مرتکب جرایم بزرگ میشدند و سپس فوت میکردند، برقرار نمود. 44 در این زمان دو قسم مجازات برای خودکشی پیشبینی شده بود: اول- جسد منتحر را برای رسوایی او روی سبد بزرگی میگذاشتند و آن را به اسب میبستند که به دنبال خود بکشد و سپس آن را از پا میآویختند و از تشریفات مذهبی دفن اموات محروم میساختند؛ دوم- دارایی منتحر را دولت ضبط میکرد. 45اما بعد از پیدایش انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 و تحول افکار در مورد حفظ آزادیهای فردی و حقوق اساسی افراد ملت، مجازاتهای سابق برای خودکشی ملغی گردید. در واقع، انقلاب کبیرفرانسه براساس قبول اصالت فرد و اینکه هر شخصی مالک نفس و جان خود بوده و مطلقا آزاد است، مجازاتهای سابق خودکشی را حذف نمود. 46
گفتار دوم: خودکشی از دیدگاه حقوق جزای تطبیقی
همانطور که ذکر شد، تا قبل از انقلاب کبیرفرانسه، خودکشی در این کشور به دلیل نفوذ مذهب مسیحیت قابل مجازات بود. کیفر فرد انتحارکننده هم این بود که اموال و دارایی او به نفع دولت ضبط شده و جسدش نیز برای رسوایی برروی سبدی گذاشته شده و به اسبی بسته میشد تا اسب آن را بکشد و البته چنین فردی از تشریفات دفن اموات محروم میشد. اما بعد از انقلاب کبیر فرانسه، مجازاتهای سابق خودکشی ملغی گشتند. به همین دلیل در قانون جزای فرانسه (مصوب 1810)، خودکشی یا قتل خویشتن فاقد وصف مجرمانه و طبعا غیرقابل مجازات دانسته شد و مساله مشارکت یا معاونت در خودکشی نیز غیرقابل طرح بود. 47در این زمان در فرانسه، بنابرنظریه <استعاره مجرمیت> (ماده 59 قانون جزای مصوب 1810 میلادی)، تحریک یا کمک به خودکشی جرم محسوب نمیشد. دیوان کشور فرانسه در سال 1815 میلادی چنین رای داد: <خودکشی جرم نیست تا معاونت در آن جرم محسوب شود.> اما در همان زمان، تحت عنوان جرم <یاری نکردن کسی که در معرض خطر است>، امکان رسیدگی به این موارد وجود داشت. (ماده 319 قانون جزای مصوب 1810 میلادی) رویه قضایی فرانسه نیز درگذشته، قتل بنا به درخواست یا فرمان را جنایت شمرده بود. (رای دیوان کشور فرانسه در تاریخ 21 اوت 1851) خودکشی جمعی نیز به موجب رای مورخ 22 ژوئن 1838 دیوان کشور فرانسه، جرم محسوب می شد. 48
در حال حاضر در کشور فرانسه، خودکشی جرم نیست ولی تحریک به خودکشی یا تبلیغ و آگهی به هر نحوی و از طریق جراید و وسائل سمعی و بصری، موضوع مواد 13- 223 و 14- 223 و 15- 223 قانون جزای فرانسه مصوب 1992 میلادی میباشد که از سال 1994 به مورد اجرا گذارده شده است. برابر مواد مزبور، تحریک به خودکشی موضوع جرم مستقلی گردیده است. براساس مواد فوق، اقدام به تحریک دیگری به خودکشی مستوجب سه سال حبس و سیصد هزار فرانک جریمه نقدی است، در صورتی که تحریک منتهی به خودکشی یا شروع به خودکشی شده باشد. چنانچه جرم مذکور (دربندقبلی) نسبت به کسی که دارای کمتر از 15 سال سن باشد ارتکاب یابد، مجازات مرتکب 5 سال حبس و جزای نقدی به مبلغ پانصد هزار فرانک تعیین گردیده است. 49در روسیه، آلمان و انگلستان در قرن 19 میلادی، به پیروی از مذهب، خودکشی جنایت محسوب میشد. در این صورت، چنین جنایتی اگر ثمره الکلیسم یا تبهکاری یا بیماری (به طور کلی) به ویژه بیماریهای روانی میبود، از نظر طبقهبندی جرایم در شمار جنایات ناشی از شهوت قلمداد میشد. 50 در این زمان در انگلستان اگر انتحار منجر به مرگ میشد، انتحارکننده از تشریفات مذهبی دفن و تشییع جنازه محروم میگشت و اگر شروع به انتحار شده بود ولی به نتیجه نرسیده بود، عمل مرتکب در حکم قتل عمد ساده تلقی میگشت. 51 بنابراین در حقوق جزای قدیم انگلستان، خودکشی جنایت محسوب میگشت و در خودکشیهای مضاعف نیز بازمانده، پس از مرگ طرف دیگر، قاتل شناخته می شد. 52
ماده 216 قانون جزای آلمان نیز قتل براثر الحاح و تمنای صریح و جدی مجنی علیه (قتل از روی ترحم یا اتانازی) را قتل عمد میشناخت. 53
قانون جزای ایتالیا، قتل بارضایت مجنی علیه را در ماده 579 و تحریک یا کمک به خودکشی را به موجب ماده 580 جرم دانسته و کیفرهای این جرایم را نیز در برخی موارد تشدید کرده است همچون مواردی که مجنی علیه کمتر از 18 سال سن داشته یا دچار اختلال روانی باشد. 54 به موجب ماده 580 قانون جزای ایتالیا <هرکس مسبب خودکشی دیگری شود یا نقشه خودکشی او را تقویت کند یا به نحوی اجرای آن را تسهیل کند> مجازات خواهد شد. همچنین مطابق ماده 572 قانون جزای ایتالیا، کسی که در اثر سوءرفتار سبب مرگ و خودکشی دیگری شود، سوءرفتار موجب کیفیت مشدده خواهد شد. 55در آمریکا مطابق قانون جزایی نیویورک مصوب 1881 میلادی <اگر اصل عمل خودکشی به نتیجه نرسیده باشد مجازات ندارد، ولی اگر شروع به آن شده و به نتیجه نرسیده باشد مرتکب به مجازات یک قسم حبس با اعمال شاقه تا دو سال و پرداخت جریمه تا هزار دلار محکوم میشود. 56> به این ترتیب مشاهده میشود که برخلاف قانون جزای قدیم فرانسه، بعضی از کشورها همچون انگلستان در قرن 19، خودکشی را قابل مجازات میدانستند. در مورد <جرم انگاری> خودکشی که از نظر حقوق کیفری دارای اهمیت فراوان است، باید توجه داشت که نحوه کیفری تلقی کردن خودکشی در قرن بیستم دارای تحولاتی بوده است، به طوری که این عمل در بین جوامعی که آن را جنایت محسوب میکردند قاطعیت خود را از دست داد.
57 به طور مثال، بهموجب <قانون خودکشی> مصوب 1961 1961 Suicide Act, ، خودکشی، دیگر جرمی برای مباشر آن محسوب نمیشود. بنابراین براساس این قانون، قانونی که خودکشی را جنایت میشناخت لغو گشت و در نتیجه شروع به خودکشی هم که جرم محسوب میشد، نسخ گردید. لیکن اگر حداقل دو
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.